خوش اومدي برادرم، لحظه‌ي پر كشيدنه
براي خواهرت حسين، بي‌تو بودن يه مُردنه
شب وصلِ من و جانانم رسيده
خدا امشب مه و مهتابم دميده
حسين جانم بده زينب را تسلي
تو مي‌دوني كه بعدِ تو چي كشيده
يا زينب واي واي (4)
يه عمري بودم يا حسين، هميشه در تاب و تبت
چند سالي كه جدا شديم، يه قرنِ واسه زينبت
من از ديدارِ تو دلبر شادم حسين جان
من از وصلت كه دل آبادم حسين جان
همه لحظه به فكرت بودم برادر
ز تو ممنون كه كردي يادم حسين جان
يا زينب واي واي (4)
كنارِ بسترم همه بي‌سر و سامونِ منند
تمومِ كربلايي‌ها امشب و مهمونِ منند
غمي امشب درون سينه ندارم
نشسته چون علي اكبر در كنارم
دو چشمم را ببندد دستِ حسينم
به روي دستِ ابالفضلم سر گذارم
يا زينب واي واي (4)

شاعر :حسن فطرس